کلبه دلتنگی های گلنار...

ساخت وبلاگ
نبودن هایى هست که آدم را زمین گیر میکند هـیچوقت تمام نمى شود. "بود" نمى شود. پُر نمى شود. همیشه مى ماند. فراموش نمى شود. کهنه نمى شود. خوره مى شود،  موریانه مى شود  مى افتد به جان زندگى ات کلبه دلتنگی های گلنار......ادامه مطلب
ما را در سایت کلبه دلتنگی های گلنار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahfahim0 بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:30

دلم گرفته به اندازه ی وسعت تمام دلتنگی های عالم شیشه ی قلبم آنقدر نازک شده که با کوچکترین تلنگری میشکند دلم می خواهد فریاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم که عمق دردم را در فریاد منعکس کند فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام دلم به درد می آید وقتی سرنوشت را به نظاره می نشینم کاش می شد پرواز کنم پروازی بی انتها تا رسیدن به ابدیت ... کاش می شد در میان هجوم بی رحمانه ی درد خودم را پیدا کنم بغض کهنه ای گلویم را می فشارد به گوشه ای پناه می برم کاش این بار هم کسی اشکهایم را نبیند کلبه دلتنگی های گلنار......ادامه مطلب
ما را در سایت کلبه دلتنگی های گلنار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahfahim0 بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:30

چندیست که ازحال تو ای پاره ی جان بی خبرم! چندیست که شب ، یاد تو شد هم سفرم ! چندیست که جان، درپِی تو کوی به کوی...... گشته دنیا و کنون...... غرق گرداب خیالت، شبهی بی نفسم !.... شام آخرشده این لحظه ی بی تو بودن چندیست که روزم سیه و بی رخ تو دربه درم چندیست که شب، بی نفست رفته زپیش.... چندیست سحر ، بی رخ تو رفته ز پس...... ومن اینجا شده ام غرق جنون ..... ومن اینجا شده ام گیج سراب..... درپی ت کوی به کوی..... برگ برگ ِ غم افسانه ی لیلی خواندم پابه پای مجنون؛....... همه صحرای جنون را گشتم ولی افسوس ! همه افسانه ست...... امشب اینجا ...... به جز از نقش رخت ، نیست برم...... دل من..... گشته صحرای غم و غصه ی تو دیده ام ..... شده دریای پر از غصه فُرقت  تو...... چندوقتیست که از حال تو ای پاره ی جان بی خبرم روزگاریست زمن دورشدی ای همیشه به برم !..... ای درونم مخفی !..... ای زمن از خود من پیداتر..... به لب شعر تربناک شبم...... چندروزیست صدایت نشده گوشنواز...... ای تو موسیقی شعر جانم...... کلبه دلتنگی های گلنار......ادامه مطلب
ما را در سایت کلبه دلتنگی های گلنار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahfahim0 بازدید : 46 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:30

اگرچه رفته ای از پیشِ من، جا مانده ای اینجا دو پلکِ بسته پشتِ این درِ وا مانده ای اینجا دو چشمِ خیس و لبهایی که غمگینانه می خندد میانِ گریه و خنده، معما مانده ای اینجا تو را حس میکنم هرچند جایت سالها خالی ست پُر از بغضِ نبودن، غرقِ حاشا مانده ای اینجا سراپا درد و برگِ زرد و درگیرِ "چه باید کرد" دلی رنجیده از غمهایِ دنیا مانده ای اینجا چرا این قدر آشوبی؟ به تو من که حواسم هست تصور میکنی شاید که تنها مانده ای اینجا فدایِ خستگی هایت، بیا بنشین، بزن حرفی چرا در قابِ تصویرت سرِ پا مانده ای اینجا؟ بنوش این چایِ نارنجِ بهار و خستگی در کن چرا محوِ خزانِ آرزوها مانده ای اینجا؟ یکی بود و یکی هرگز نبود، این که نشد قصه! تو هم مانندِ من در حسرتِ "ما" مانده ای اینجا نگاهت خیس و آهت خیس و راهت خیسِ باران است به فکرِ رفتنی و غرقِ نجوا مانده ای اینجا اگرچه خش خشِ گامت خداحافظ ترین شعر است ولی در خاطراتت همچنان جا مانده ای اینجا کلبه دلتنگی های گلنار......ادامه مطلب
ما را در سایت کلبه دلتنگی های گلنار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahfahim0 بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:30

کجاست بارشی از ابر مهربانِ صدایت؟ که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت  چگونه می طلبی هوشیاری از منِ سرمست که رفته ایم ز خود پیش چشم هوش ربایت هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز به هیچ بند و فسونی نمی کنند رهایت دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست اگر هر آینه، غیر از تویی نشست به جایت هنوز دوست نمی دارمت مگر به تمامی که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی نهم جبین وداع و سر سلام به پایت کلبه دلتنگی های گلنار......ادامه مطلب
ما را در سایت کلبه دلتنگی های گلنار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahfahim0 بازدید : 57 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:30

تا کی در انتظار گذاری به زاریم باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز جان سوز بود شرح سیه روزگاریم بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود دیشب که ساز داشت سرسازگاریم شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد چشمی نماند شاهد شب زنده داریم طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست ماند به شیر شیوه وحشی شکاریم شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز تا زنده ام بس است همین شرمساریم ‍ کلبه دلتنگی های گلنار......ادامه مطلب
ما را در سایت کلبه دلتنگی های گلنار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahfahim0 بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:30

در دیاری که در او نیست کسی یار کسیکاش یارب که نیفتد به کسی کار کسیهر کس آزار من زار پسندید ولینپسندید دل زار من آزار کسیآخرش محنت جانکاه به چاه اندازدهر که چون ماه برافروخت شب تار کسیسودش این بس که بهیچش بفروشند چو منهر که با قیمت جان بود خریدار کسیسود بازار محبت همه آه سرد استتا نکوشید پی گرمی بازار کسیمن به بیداری از این خواب چه سنجم که بودبخت خوابیدهٔ کس دولت بیدار کسیغیر آزار ندیدم چو گرفتارم دیدکس مبادا چو من زار گرفتار کسیتا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آیدبارالها که عزیزی نشود خوار کسیآن که خاطر هوس عشق و وفا دارد از اوبه هوس هر دو سه روزیست هوادار کسیلطف حق یار کسی باد که در دورهٔ مانشود یار کسی تا نشود بار کسیگر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گلشکر ایزد که نبودیم به پا خار کسیشهریارا سر من زیر پی کاخ ستمبه که بر سر فتدم سایه دیوار کسی کلبه دلتنگی های گلنار......ادامه مطلب
ما را در سایت کلبه دلتنگی های گلنار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahfahim0 بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:30

  چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردمچو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در توبه خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو ترمن اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم فشردم باهمه مستی به دل سنگ صبوری رازحال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردم فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر توسرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما راولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم ملول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبان رفتمحلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردیمن از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم حراج عشق وتاراج جوانی وحشت پیریدر این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم ازین پس شهریارا ما و از مردم رمیدنهاکه من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم کلبه دلتنگی های گلنار......ادامه مطلب
ما را در سایت کلبه دلتنگی های گلنار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahfahim0 بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:30

هوا سرد استمن از عشق لبریزمچنان گرممچنان با یاد تو در خویش سرگرممکه رفت روزها و لحظه‌ها از خاطرم رفته استهوا سرد است اما منبه شور و شوق دلگرممچه فرقی می‌کند فصل بهاران یا زمستان است؟تو را هر شب درون خواب می‌بینم…تمام دسته‌های نرگس دی‌ماه را در راه می‌چینمو وقتی از میان کوچه می‌آییو وقتی قامتت را در زلال اشک می‌بینمبه خود آرام می‌گویم:دوباره خواب می‌بینم!دوباره وعده‌ی دیدارمان در خواب شب باشدبیا…من دسته‌های نرگس دی ماه را در راه می‌چینم کلبه دلتنگی های گلنار......ادامه مطلب
ما را در سایت کلبه دلتنگی های گلنار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahfahim0 بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:30

شرمسارِ توام ای دیده ازین گریۀ خونین

که شدی کور و تماشایِ رُخش سیر نکردی

وای از دستِ تو ای شیوۀ عاشق‌کشِ جانان

که تو فرمانِ قضا بودی و تغییر نکردی

عشقْ همدست به تقدیر شد و کارِ مرا ساخت

برو ای عقل، که کاری تو به تدبیر نکردی

کلبه دلتنگی های گلنار......
ما را در سایت کلبه دلتنگی های گلنار... دنبال می کنید

برچسب : بروای, نویسنده : 5shahfahim0 بازدید : 3856 تاريخ : يکشنبه 19 شهريور 1396 ساعت: 19:13